جدول جو
جدول جو

معنی سیه گلیمی - جستجوی لغت در جدول جو

سیه گلیمی
سیاه گلیم بودن، برای مثال کردند بسی سپید سیمی / از ما نشد این سیه گلیمی (نظامی۳ - ۴۱۷)
تصویری از سیه گلیمی
تصویر سیه گلیمی
فرهنگ فارسی عمید
سیه گلیمی
(یَهْ گِ)
بدبختی. سیه روزی. بی دولتی. مفلسی:
ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم
سیه گلیمی شب همچو روز شد پیدا.
مجیرالدین بیلقانی.
کردند بسی سفیدسیمی
از ما نشد این سیه گلیمی.
نظامی.
گلیم بین که در آن بر چه عیش میراند
سیه گلیمی من بین که دورم از بر او.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیه گلیم
تصویر سیه گلیم
سیاه گلیم، سیاه بخت، تیره بخت، بدبخت، مستمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه گلیم
تصویر سیاه گلیم
سیاه بخت، تیره بخت، بدبخت، مستمند
فرهنگ فارسی عمید
(یَ هْ گِ)
کنایه از بدبخت و سیه روز. (برهان) (آنندراج) :
دیو سیه گلیم بر آن بود تاکند
همچون گلیم خویش لباس دلم سیاه.
سوزنی.
سیه گلیم خری ژنده جل ّ و پشماگند
که زندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.
سوزنی.
کاندر شفاست عارضۀ هر سپیدکار
واندر نجات مهلکۀ هر سیه گلیم.
خاقانی.
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می برد شاید.
سعدی.
در گلشنی که بلبل باشد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب گل آفتاب داشت.
صائب (از آنندراج).
، بی دولت. همیشه پریشان و مفلس. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه گلیم شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
بدبخت. بی دولت. سیه روز. (برهان). کنایه از مدبر و بی دولت. (آنندراج). بدبخت. بی دولت. (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی) :
دمی نمیرودم از سواد دیده سرشک
که هیچ طفل مبادا چو او سیاه گلیم.
سنایی (از آنندراج).
گشتم از غم من سیاه گلیم
زردرو از سپیدکاری تو.
سیدحسن غزنوی.
سپیدروی برانگیخته شود چو به نزع
ندید چهرۀ اهریمن سیاه گلیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیه گلیم
تصویر سیه گلیم
بدبخت تیره بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه گلیم
تصویر سیاه گلیم
بدبخت تیره بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه گلیم
تصویر سیاه گلیم
((گِ))
بدبخت
فرهنگ فارسی معین